آنیتا کوچولوی منآنیتا کوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

به انتظارت می مانم

یه خبر تلخ

1391/8/22 10:21
نویسنده : مامانی
831 بازدید
اشتراک گذاری
نگاه نگران مادر و چشمهای پر از دلهره پدر حکایت از دردی کهنه دارد. صورتهای رنگ پریده و خسته این دو نفر نشان می دهد بیخوابی و چشم انتظاری، جزئی جدایی ناپذیر از زندگی فقیرانه آنهاست؛ زندگی که با دردها و گریه ها و اشکهای دختر پنج ساله آنها رنگ غم و اندوه به خود گرفته است.
زخمهای کهنه معصومه دختری که به واقع معصوم است، سکانسهایی نه چندان دلچسب از فیلم زندگی خانواده قاسم بریسم را رقم زده است که بی شک تنها تصور آن و نه دیدنش برای خیلی از مردم سخت و غیرقابل تحمل باشد.حکایت این گزارش، زندگی غم انگیز معصومه بریسم دختری پنج ساله از شهرستان شوش است که با یک بیماری ناشناخته و از همان دوران نوزادی دست و پنجه نرم می کند به گونه ای که هم اکنون بدن این دختر همیشه خونی و زخمی است.

.
.
دوستای خوبم ببخشیدکه ناراحتتون کردم اما خیلی دلم میخواد با خانواده این دختر ارتباطی برقرار کنم .  هر کدوم از شما که به شهرشون نزدیک هستید و میتونید خبری از این خانواده برام بگیرید یه دنیا ممنونتون میشم؛منو بی خبر نذارید .
 
 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

marjan
20 آبان 91 19:52
وای الهی بمیرم!دلم ریش شد!خدا مرگم بده!
کاش یه شماره حساب یا راهی برای کمک بود!


شماره حساب رو دارم اما مطمئن نیستم عزیزم .من میخوام مستقیم با خانواده این بچه ارتباط برقرار کنم تا با اطمینان کامل بهشون کمک کنیم.درضمن مرجان عزیزم آدرس وبلاگت باز نمیشه!
marjan
20 آبان 91 22:10
واقعا" نمیدونم چی بگم؟آدم نمیدونه چی بگه؟خدا به حق همین روزای عزیز کمکشون کنه! مامانی من ادرس وبمو دوباره نوشتم!اینجام میذارمد براتون!!!!!!!!!!!! www.mydear.niniweblog.com
مامان محمد و ساقی
20 آبان 91 22:31
الهی بمیرم.این بچه چرا اینطوری شده خدا.یعنی دوا درمونش نمیشه کرد.



میگن بیماریش ناشناخته ی اما اگرم راهی باشه خانواده بسیار فقیری داره که توان درمانشو ندارن
مامان پریسا
21 آبان 91 0:09
سلام گلم.
خیلی ناراحت شدم.
راستش با این خانواده هم استانی هستم ولی شهرشونو نه فاصله داریم.
شما میتونید درقسمت پرسش و پاسخ سوال کنید در قسمت نی نی های شهر من.
البته شاید جوابی داده بشه.

راستی وبلاگ جدید مبارک باشه.
ایشالله اینجا دیگه از غم خبری نباشه و همیشه از شادی هات بنویسی.

این وبلاگ هم لینک کنم؟


خوشحال میشم عزیزم.ممنونم
عمه اریسا کوشمولو
21 آبان 91 0:30
ای خدا ااا بمیرم نمیدونم چی بگم
مامان مهبد كوچولو
21 آبان 91 8:09
اگه براي كمك راه مطمئني پيدا كرديد ما رو هم بي خبر نزاريد .
باران قلنبه
22 آبان 91 13:50
اگه یه زمانی بهشون دسترسی پیدا کردی منم خبر کن
مامان امیر مهدی (سوده)
22 آبان 91 22:36
الهی بمیرم.راهی برای کمک بود به منم بگید .


حتما عزیزم
ناهید مامان فاطمه گلی ومحمد رضا
25 دی 91 1:17
سلام خوبید وبلاگ نو مبارک خوشحالم خیلی وقته گرفتار بودم نمی تونستم بیام سر بزنم البته یکی دوبار اومدم وبلاگ باز نمی شد بمیرم برای این دختر بچه خدا شفاش بده
مامان ضحی
25 بهمن 91 14:49
فقط میتونم بگم *اللهم اشف کل مریض*
مامان علی مرتضی
12 شهریور 92 22:01
ای واااااااااااای من شوشی ام بخدا
یکی از اشناهامون فامیلیش بریسمه حتما اینبار اگه رفتم خونه پدر شوش میرم ازشون میپرسم وخبرت میکنم


مرسی عزیزم