آنیتا کوچولوی منآنیتا کوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

به انتظارت می مانم

سوال ......؟

سلام دوستای خوبم .اول بگم همتون رو خیلی دوست دارم .ممنون از نظرات خیلی خوبتون . به ما پلاژ دادن آخر هفته شمال ؛من و بابایی خیلی دوست داریم بریم اما بخاطر آنیتا میترسیم .بعضی ها میگن اذیت نمیشه بعضی ها میگن رفتن صلاح نیست . من که دلم لک زده واسه شمال ؛شما تجربه ی رفتن به مسافرت با یه کوچولو یک ماه و نیمه رو دارید ؟!؟ ...
26 مرداد 1392

حمام !

چون از مامانم اینا یکم دورم و چندروز یک بار یا آخر هفته ها میبینمشون تصمیم گرفتم دختری رو خودم حمام کنم .خیلی ترسناک  ولی انجامش دادم ؛خیلی ترسناک باحالی بود ! کلی بهمون خوش گذشت .طفلکی تا میره حمام شبش خوب میخوابه اما باز شب بعد همون نق زدن ها و بی خوابی هاش شروع میشه ؛شیطونه میگه هر روز حمامش کنم .الان از اول هفته دوبار حمامش کردم ؛بچم که خیلی حال میکنه و بعدش یه خواب توپ میزنه ؛اما من خیلی خیلی با احتیاط میشورمش آخه هنوز خیلی کوچیک و تازه وقتی میاد حمام خودشو شل میکنه رو پام لم میده ؛همین طوری شل هستی مامان جونم ! خدا رو شکر واسه حمامش اصلا گریه نمیکنه اما واسه لباس کردن بدش میاد و حسابی تلافیشو در میاره یه دنیا دوستت دارم دخ...
16 مرداد 1392

سرماخوردگی !

امان از دست این هوا ! کولر و پنکه هم جز سرماخوردگی و استخون درد چیزی نداره ! آنیتا کوچولوی من سه شبه مامانو خیلی اذیت میکنی ؛میزارمت همش گریییییییییییییییییییییه .یک کوچولو سرما خوردی دختر نازم دیگه همش بیتابی ! منم سرما خوردم و همش استخون دردم حالا فک کن شبها تب میکنم تو هم همش گریه و با کلی تلاش ساعتهای سه میخوابی .تازه تا صبح 4؛5 مرتبه شیر میخوری کوچولو ؛منم که مهربون پستونک نمیدم دهنت ! خلاصه عالمی داریم... ...
12 مرداد 1392

یک ماه گذشت...

دختر عزیزم یک ماهگیت مبارک . اون قدر عاشقت شدم که یک لحظه نمی تونم ازت دور باشم . دخترم به اندازه تمام دنیا دوستت دارم . یک ماه با تو بودن بهترین لذت زندگی بود؛امیدوارم عمر طولانی داشته باشی گلم. بازم دوستت دارم .
10 مرداد 1392

دل درد آنیتا

آنیتا گلم مامان ناپرهیزی کرده ؛دل کوچولوت درد گرفته ؛ ببخش دختر گلم .این قدر ناز لب میچینی و با سوز گریه میکنی که هرکی صداتو بشنوه دلش کباب میشه ؛ بچم توقع نداشته اوف بشه هی دل مامان رو با این اداهاش میبره فدات بشم مامانی . الانم بعد از کلی گریه و خسته شدن مامان ؛بابای مهربون شما رو گذاشته رو پاهاش و شما هم لالا کردی قربونت برم .هر دوتون رو یه دنیا دوستتتتتتتتتتتتتتتتت دارم . ...
7 مرداد 1392

خبرای خوب

دیشب عزیزی بهم گفت قول میدم امروز یا فردا ناف آنیتا گلی میوفته ! دیشب یکم الکل زدم و همش نافشو نگاه میکردم . باورتون نمیشه ساعتهای 3 بود دیدم قسمت بزرگی از ناف آنیتا افتاده تو بلوزش .خیلی خوشحال شدم ؛بابایی رو از خواب بیدار کردم بهش گفتم ؛اونم تو خواب خیلی خوشحال شد ؛فقط مونده یکمش که اونم انگار داره میوفته، خدا رو شکر . ...
31 تير 1392